دانلود مقاله روانشناسي شخصيت محمدرضا پهلوي - دانلود فایل
دانلود فایل این مقاله در مورد روانشناسی شخصیت محمدرضا پهلوی می باشد.
دانلود فایل دانلود مقاله روانشناسي شخصيت محمدرضا پهلوي مشخصات این فایل
عنوان:روانشناسي شخصيت محمدرضا پهلوي
فرمت فایل :word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 22
این مقاله در مورد روانشناسي شخصيت محمدرضا پهلوي می باشد.
بخشی از تیترها به همراه مختصری از توضیحات هر تیتر از مقاله روانشناسي شخصيت محمدرضا پهلويشخصيت از واژه لاتين پرسونا (Persona) گرفته شده و به نقابي اشاره دارد كه هنرپيشه ها در نمايش به صورت خود مي زدند. پي بردن به اينكه چگونه پرسونا به ظاهر بيروني اشاره دارد، يعني چهره علني كه به اطرافيانمان نشان مي دهيم، آسان است. بنابراين، بر اساس ريشة اين كلمه ممكن است نتيجه بگيريم كه شخصيت به ويژگيهاي بيروني و قابل مشاهدة فرد اشاره دارد، جنبه هايي كه ديگران مي توانند آنها را ببينند پس شخصيت فرد در قالب تأثيري كه بر ديگران مي گذارد يعني آنچه كه به نظر مي رسد باشد، تعريف مي شود. تعريفي از شخصيت در يكي از واژه نامه هاي استاندارد با اين استدلال موافق است. اين تعريف مي گويد: شخصيت جنبة آشكار منش فرد است به گونه اي كه بر ديگران تأثير مي گذارد ولي مطمئناً هنگامي كه واژه شخصيت به كار برده مي شود منظور همين نيست. مقصود در نظر داشتن بسياري از ويژگيهاي فرد است، كليت يا مجموعه اي از ويژگيهاي مختلف كه از ويژگيهاي جسماني و سطحي ....(ادامه دارد)
محيط ديكتاتوري و كودكي محمدرضا
محمدرضا پهلوي در سال 1298 خورشيدي به دنيا آمد. مادر او تاج الملوك همسر دوم رضاخان بود؛ خانوادهاي از مهاجرين كه پس از انقلاب بلشويكي روسيه از آذربايجان به ايران آمدند. رضاخان از اين زن چهار فرزند داشت: شمس، محمدرضا و اشرف (دوقلو) و عليرضا.
محمدرضا دوران كودكي را در فضايي كه ديكتاتوري بر آن حاكم بود، گذراند. اين مسئله، عامل مهمي در شكل گيري شخصيت او بود. خانواده اي كه تابع اصول ديكتاتوري است معمولاً رشد كودكان را محدود مي سازد. در اين خانواده، يك نفر حاكم بر اعمال و رفتار ديگران است. در چنين خانواده اي فقط ديكتاتور تصميم مي گيرد، هدف تعيين مي كند، راه نشان مي دهد، وظيفه افراد را مشخص مي سازد، امور زندگي را ترتيب مي دهد. همه بايد مطابق دلخواه ميل او رفتار كنند. او فقط، حق اظهار نظر دارد و دستور ....(ادامه دارد)
شكلگيري استعدادهاي شاه
فردوست در مورد استعداد شاه چنين مي نويسد:
محمدرضا در رياضيات بسيار ضعيف بود، اصولاً حوصله فكر كردن نداشت. او از همان كودكي اهل تفكر عميق و همه جانبه نبود. زود خسته مي شد و بيشتر علاقه داشت پيشنهادات را بپذيرد. چون قبول پيشنهاد زحمتي نداشت.
گفته فردوست نشان مي دهد كه محمدرضا ابزار تفكر را به دست نياورده بود و اين ناشي از همان عامل خشونت و فشارهاي روحي رضاخان بر محمدرضا بود. اصولاً هنگامي كه قدرت استدلال در فرد ضعيف باشد او بيشتر تمايل به مسائل كمي دارد. همان طور كه قبلاً اشاره شد شرايط محيطي و تربيتي فرد را از ذهنيت كمي به كيفي و از تخيل به استدلال سوق مي دهد. محمدرضا در مرحله كمي باقي ماند و بيشتر سعي مي كرد خود را در اين مراحل نشان دهد. به همين دليل به ورزش روي آورد آن هم نه براي سلامت ....(ادامه دارد)
تملق دوستي شاه
تملق دوستي شاه يكي از صفاتي بود كه در بسياري از مواقع، نوكران و اطرافيان و حتي شخصيتهاي خارجي از آن سود مي بردند، تا به اهداف خود نزديك شوند. اين نقطه ضعف شاه چنان شديد بود كه بر هيچيك از اطرافيانش پوشيده نبود. علم كه يكي از نزديكترين افراد به شاه بود، در كتاب خود آورده است كه يك روز از شاه پرسيدم آيا اجازه مي دهند نخست وزير و وزير خارجه را رسماً توبيخ كنم، چون در محضر اعليحضرت به هيچ وجه ادب و احترام لازم را به جا نمي آورند . شاه با اين خواستة علم مخالفت مي كند و به علم مي گويد نديدي چطور وقتي با اردشير دست مي دهم جلوي من زانو مي زند . علم مي گويد اين نوع اداي احترام همان اندازه بد است كه زيادهروي در جهت مخالفش. آخرين باري ....(ادامه دارد)
شاه و اعتقادات مذهبي
در اين بخش، با تحـليل اعتقـادات مذهبي شاه، ميكوشيم تا دوگانگي او را در گرايش به مذهب و ضديت با دين نشان دهيم. اين مسئله را از دو جهت ميتوان بررسي نمود؛ ابتدا نوع مذهبي كه شاه به آن اعتقاد داشت و سپس تشريح رؤياها و ضد و نقيض گوييهاي او كه مدعي بود در خواب امامان را زيارت كرده است.
شاه دوگانگي شخصيت داشت و اين موضوع بر تمام اعتقادات مذهبي او سايه افكنده بود. حالات روحي شاه را مي توان به آن ضرب المثل معروف شترمرغ تشبيه كرد كه هرگاه قصد بستن بار بر پشت او را داشتند، مي گفت من مرغم و وقتي مي گفتند تخم بگذار! مي گفت من شتر هستم. هنگامي كه تقويم اسلامي را به تاريخ شاهنشاهي تغيير داد، معتقد بود كه شاه ايران است و تاريخ او، تاريخ شاهنشاهي است و هنگامي كه به مسافرت مي رفت، روحاني دربار او را از زير قرآن عبور مي داد و يا معتقد بود از الهامات مذهبي و حمايت ائمه برخوردار است.
اسدالله علم در كتاب خاطراتش مي نويسد كه در روز هفتم آبان سال 1350 به خدمت شاه مي رود. در لابلاي گفتگوهايي كه آن روز شاه و علم با هم داشتند شاه به علم مي گويد: امروز روز شهادت حضرت علي(ع) است و به طوري كه مي بيني كراوات سياه بسته ام نه فقط به منظور رعايت ظواهر امر، بلكه به دليل ايمان عميقي كه به خداوند و امامانش دارم، بسيار احساس تسكين دهنده اي است، هر چند نمي توانم ....(ادامه دارد)